Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه‌: کتاب «من آن تو ام» نوشته عبدالحمید ضیایی با عنوان فرعی «سی پاره گم شده از مصحف خاموشان (ارائه تصویری مستند و جذاب و والا از چهره عارفان مسلمان با تمرکز بر رابطه ربانی شمس و مولانا)» چندسال پیش توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شد.

مهدیه جاهد پژوهشگر در یادداشت کوتاهی به مرور و معرفی این‌کتاب پرداخته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مشروح متن یادداشت مذکور در ادامه می‌آید:

یا رب تو مرا به نفس طناز مده/با هرچه بجز توست مرا ساز مده

من در تو گریزان شدم از فتنه خویش/ من آنِ تو ام مرا به من باز مده

آخرین ورق از ملت عشق را که خواندم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود؛ چرا تا به حال کتابی ایرانی از شمس و مولانا نخواندم؟ روایتی که شمس خودش باشد و مولانا خودش، خود الهی شان. خودی که وقتی منِ مسلمان می‌خوانمش به مویرگها و قواعد مسلمانی شمس شک نکنم. توی دلم نگویم، بیا این هم اعجوبه عرفایِ شرقیِ به خدا رسیده و در خدا حل شده. این هم که ایراد دارد! نمی‌دانم شاید همین خودشان بودن هم در سلوکشان نگنجد اما من را راضی‌تر کند نسبت به آن‌طور معرفی به‌قول نویسنده قاطی‌شده با آزادی‌های غربی طور و نقش و نگار فمنیستی‌گون. که هر کار کنیم شمس مسلمان بود و آوازه مولانا در مسلمانی بلند.

به‌هرجهت دلم می‌خواست شمس را به شکل و قالب دلخواه و در هیئت و تعریف با سازه‌های ذهنی‌ام بخوانم؛ که رسیدم به «من آنِ تو ام». سی‌پاره گمشده از مصحف خاموشان را عبدالحسن ضیایی نویسنده، کنار تیتراسم کتاب نوشته؛ روی جلدی که سماع می‌کند عارفی چند پاره که وصل شود به ذات اقدس و یکی شود با «هو» در کرانی آبی. سی‌پاره‌ای که گوشه می‌دهد به سی جز قرآن و برمبنای مقالات شمس از زبان خود شمس تبریزی است. البته چندپاره‌ای از زبان مولانا و پاره‌ای از زبان علاءالدین محمد فرزند مولانا و پاره بیست و نهم که جالب‌ترین‌شان است از زبان خود نویسنده در هیئت وکیل مدافع شمس در برابر اتهامات وارد شده به او در ملت عشق و کیمیا خاتون و چند کتاب دیگر که در رابطه با شمس است. همان پاره‌ای که وقتی خواندمش خیالم راحت شد ازصحتِ نظرِ نا مساعدم نسبت به باقی تعاریف از شمس؛ مخصوصا با روایت خانم شافاکِ (شفق) ترک. گرچه آنقدر زیرکانه و ناپیدا از این راوی به آن راوی رفته است که اصل یکپارچگی و انسجامش از دست خواننده خارج نمیشود و به‌جایش شیرینی روایت های مختلف از زبان‌های مختلف جا خوش می‌کند توی ذهن خواننده و او را با خود بیشتر همراه می‌کند تا سیر و سلوک عارفانه و عاشقانه شمس و مولانا را بهتر بفهمد.

ضیایی یکی از عجیب‌ترین شخصیت‌های عالم عرفان را به بند کلماتش کشیده؛ کلماتی که گرچه شعر نیستند اما در پیچ و تاب ادیبانه و با شمایل عارفانه اما متجدد روی کاغذ خوش رقصی می‌کنند. چرا می‌گویم متجددانه؟ چون توی تار و پود قدیم گیر نکرده. اصطلاحاتی دارد و گریز هایی می‌زند به همین زمان خودمان که خواننده خیلی غریبگی نکند با حال و هوای چند قرن پیش، گم نشود توی کلمات سنگین.

«من آنِ تو ام» قصه و داستان نیست روایت است. روایت مردی که روزی خرقه‌ای پشمینه و سیاه بر تن می‌کند و سجاده نشین مشهوری چون مولانا را بازیچه کودکان کوی می‌کند. در دل خداوندگار مساجد و مدرسه‌های دینی زمان خود ریسمان عشقی می‌بافد که یک سرش در دست خویش است و سر دیگرش در خرابات. کلام و درس و اصولشان شعر و طرب می‌شود و خار چشم رادیکال‌های دینی و بنیادگراهای حسود.

همانطور که در پاره هشتم با طنزی که جریان در کل کتاب جریان دارد، از زبان فرزند مولانا می‌گوید:

« مستحضرید که شمس چطور آبروی خاندان شریف و بزرگ ما را به باد داد؟ خوب است جد اعظم من بهاءولد زنده نیست که ببیند پسر ارشدش فقیه و مفتی قونیه مطرب شده و کوزه شراب بر دوش در محله جهودها می چرخد.»

روایت اما بیشتر از زبان شمس است. خط سیری که دنبال می‌کنیم ذهنمان را بیشتر پاره پاره می‌کند اما وقتی کتاب تمام می‌شود می‌بینی مثل شخصیت شمس تبریزی فکرت در کتاب هست و نیست.

شمس خودش را اینطور معرفی می‌کند:‌ «من غریبم؛ غریبه‌ای که ورق خود را خوانده است و از پُر سَری به پُردلی رسیده و ‌یار بی‌یاران شده است. بی‌وطنی قبله‌گاه من است و همه جا وطن دارم.»

انتهای پاره پانزدهم می‌گوید: «شمس نامی‌ست بی مصداق معین! هرکس در هر کجا به عبور از مرزها و شکستن تقابل‌ها و زیبا دیدن شراب بیندیشد او را «شمس» صدا بزنید...»

شمس یا سهراب، تبریز یا کاشان هیچ فرقی نمی کند...

شمسی که ضیایی به ما معرفی می‌کند نه یک شخصیت یکتا و منحصر به فرد و تکرار نشدنی بلکه وجودی ست مستمر که هر قرن و هر چند سال تکرار شده است.

او خود می‌داند و آتشی که افروخته و هر نسل شعله ای از آن را در دیگری به ودیعه نهاده و دل‌هایی ک به بند کشیده. همانطور که جایی می گوید: «روزهای اول چله نشینی، گاهی سیم تنبور گسسته می‌شود، گاهی نخ تسبیح. فقط ای کاش بند دل پاره نشود. دشوار است جمع کردنش.»

ضیایی این روایت را که شکلی نو و تازه دارد بر اساس مستنداتی موثق نوشته است و هر کجا هم شبهه‌ای بوده خیلی زیبا و با دلیل یا آن را رد کرده یا نفی کرده. شاید اولین بار است که قصه پر شور دیدار مولانا و شمس تبریزی در این‌قالب بازگو می‌شود.

اگرچه قصه شمس و مولانا را هرچه و از هر زبان که بشنوی نامکرر و است بی‌تکرار اما بازگویی آن در کتاب من آن تو ام شیرینی و حلاوت دیگری دارد. چه از قلم نویسنده که جذاب است و روان حتی با وجود شکل ادبی و توصیفی‌اش، چه از نظر زاویه پرداخت به موضوع که آن را مثل داستان و قصه دنبال می‌کنی چه از نظر سَبُک بودن و خوش خوانی‌اش. ضیایی با هنرمندی تمام توانسته موضوعی را که سنگین و پر از اصطلاحات و لغات عارفانه و محتوای در هم تنیده و نا رایج به نظر می‌رسد را با شیوایی به زبان حال بکشد و هر مخاطب مشتاق با هر سن و سلیقه را شیفته کند.

کد خبر 5357308 صادق وفایی

منبع: مهر

کلیدواژه: الف شفق انتشارات سوره مهر اشعار مولانا عرفان اسلامی شمس تبریزی روز جهانی فلسفه رونمایی کتاب هفته کتاب کتاب و کتابخوانی هفته کتاب و کتاب خوانی معرفی کتاب تازه های نشر فلسفه انتشارات سروش انتشارات سوره مهر موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران کتاب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رایزنی فرهنگی شمس و مولانا شمس تبریزی پاره ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۴۳۵۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عاشق شعر عالمگیر ایران هستم/ بهترین سوغاتی از نمایشگاه کتاب تهران

طالب آذرخش گفت: عاشق شعر عالمگیر ایران هستم و همچنین ادبیات معاصر فارسی را نیز دوست دارم. من از نمایشگاه کتاب تهران بازدید کرده و کتاب‌های شعر شاعران معاصر ایرانی را برای دوستانم سوغاتی بردم.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، طالب آذرخش شاعر ملی تاجیکستان (با تخلص آذرخش) و سردبیر نشریه «پیام سغد» است. تاکنون به قلم او کتاب‌های بسیاری به خط سیریلیک در تاجیکستان منتشر شده است. اثری هم به نام «دیوان عشق» به خط فارسی و سیریلیک دارد که گلچینی از آن توسط انتشارات خردگان در تهران با عنوان «چشم، جانم، چشم...» منتشر شده است.

او بسیار تاکید دارد که آثارش به خط سیریلیک و فارسی منتشر شوند تا کسانی که در تاجیکستان با خط فارسی آشنایی ندارند با آن آشنا شوند و فرصتی برای مقایسه پیدا کنند. همچنین برخی اشعارش نیز در چند نشریه در تهران منتشر شده است. در چندین کنگره و همایش در تهران، تبریز، اصفهان و شیراز شرکت کرده و به قول خودش این «شهر‌های عزیز» را دوست داشته است.

طالب آذرخش سابقه حضور در محافل ادبی بسیاری در ایران را دارد و کتاب شعر را بهترین سوغات از ایران می‌داند. آذرخش درباره سابقه حضورش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران گفت: خوشبختانه تجربه حضور در نمایشگاه کتاب تهران را دارم که برایم بسیار جالب بود. همچنین در چندین محفل فرهنگی از جمله محفل جشنواره فضولی نیز شرکت داشته‌ام.

وی افزود: نمایشگاه کتاب تهران یک بازار بزرگ کتاب است. یکباری که حضور داشتم از صبح تا عصر نتوانستیم حتی نصف نمایشگاه را هم ببینیم. من از حضور در این نمایشگاه که به عنوان یک فروشگاه بزرگ کتاب به نظر می‌رسد بسیار شاد و مسرور شدم. کتاب‌های جالبی در این نمایشگاه دیدم.

آذرخش ادامه داد: در نمایشگاه کتاب تهران، کتاب‌های ادبیات کلاسیک را که سال‌ها آرزوی دست‌یابی و مطالعه‌شان را داشتم پیدا کردم. با ناشران گوناگونی که آثار شعرای بزرگ مثل حافظ، سعدی، فردوسی و ... را منتشر کرده‌اند، گفتگو کردم. وقتی هم که به تاجیکستان بازگشتم کتاب‌های جیبی این شاعران را به عنوان سوغات برای دوستانم آوردم.

این شاعر فارسی‌سرا در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این نکته که به ادبیات معاصر ایران بسیار علاقه‌مند است، گفت: نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، محل آشنایی من با آثار معاصر ادبیات ایران بود. من عاشق شعر و خصوصا شعر عالمگیر ایران هستم. با شعر معاصر ایران هم آشنایی دارم. آثار شاعرانی همچون شهریار، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)، شاملو و ... در تاجیکستان شناخته شده است. از اینکه در نمایشگاه کتاب تهران بدون واسطه و به راحتی به این کتاب‌ها دسترسی داشتم موجب خشنودی‌ام بود.

آذرخش همچنین با اشاره به این نکته که گویش تاجیکستانی‌ها و ایرانی‌ها باهم تفاوتی ندارد، ادامه داد: ما یک زبان داریم. شعر معاصر ایران و شعر معاصر تاجیکستان یک زبان دارد که همان زبان رودکی، خیام و حکیم فردوسی است. ما همان چیزی را که شما می‌خوانید، می‌خوانیم. البته در حوزه شعر معاصر ایران شعر‌هایی هم هست که به لهجه تهرانی یا شیوه‌های متفاوت است. اما همه این‌ها به زبان فردوسی و حافظ است. ما امروز شعری که در شاهنامه می‌خوانیم در شعر معاصر تاجیک هم می‌بینیم.

وی اضافه کرد: وقتی از ادبیات ایران حرف می‌زنیم، تفاوتی بین ایران و تاجیکستان نمی‌بینیم. فقط یک ادبیات فارسی در میان است. حتی ادبیات معاصر ایران هم در تاجیکستان شناخته شده است. بسیاری از آثار رمان‌نویسان معاصر در تاجیکستان منتشر شده است. اما در تاجیکستان شاعران ایرانی بیشتر مورد اقبال عموم قرار گرفته‌اند. من در اخبار دیده بودم که یکی از کتاب‌های فاضل نظری در یک فروشگاه در تهران، فروش چند هزار جلدی داشته است. این کتاب در تاجیکستان هم به زبان سیریلیک برگردانده شده است و غزل‌های او علاقمندان خاص خودش را دارد. من سردبیر مجله «پیام سغد» در تاجیکستان هستم. ما در هر شماره از مجله شعری از هم‌زبانان ایرانی یا افغانستانی را چاپ می‌کنیم. من تاکید می‌کنم که شعر هم‌زبان خود را منتشر می‌کنیم نه شعر ادبیات ایران یا افغانستان را.

آذرخش در بخش دیگری از این گفتگو به نقش نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در بهبود دیپلماسی فرهنگی میان دو کشور ایران و تاجیکستان اشاره کرد و ادامه داد: خیلی خوب می‌شد اگر نمایشگاهی مانند نمایشگاه کتاب تهران در کشور‌های فارسی‌زبان یعنی افغانستان و تاجیکستان هم می‌داشتیم. چون در افغانستان و تاجیکستان نمایشگاه‌های صنعتی و اقتصادی مشترک و غیرمشترک بسیاری برگزار می‌شود، اما نمایشگاه کتاب نداریم. نکته دیگر این است که خیلی خوب می‌شد اگر در نمایشگاه کتاب تهران مکان معینی وجود داشت تا خوانندگان با ادیبان، نویسندگان و ناشران گفتگو و دیدار داشته باشند. من خیلی علاقه‌مندم که آثار شاعران تاجیکستانی در نمایشگاه کتاب تهران معرفی شود و در معرض دید و خرید عموم قرار گیرد. ما می‌توانیم کتاب‌هایی منتشر کنیم که یک طرف آن خط فارسی و طرف دیگر آن خط سیریلیک باشد. این موضوع به آموزش زبان فارسی کمک خواهد کرد، چون تاجیکستانی‌ها حتما باید خط فارسی را یاد بگیرند. آشنایی با خط فارسی باعث می‌شود که از گذشته خود آگاه شوند و آینده خود را ببینند. البته اگر خوانندگان ایرانی هم با خط سیریلیک آشنا شوند خیلی خوب می‌شود.

وی در پایان در پاسخ به این سوال که «چرا با وجود پیوند‌های فرهنگی و زبان مشترک میان ایران و تاجیکستان، ارتباطات فرهنگی محدودی میان دو کشور وجود دارد؟» گفت: فکر می‌کنم سرحدات و مرز‌های جغرافیایی دلیل این موضوع باشد. اخیرا قابلیتی ایجاد شد و در فضای مجازی صفحاتی پدید آمد که خوانندگان، ادیبان و شاعران ایرانی و تاجیکی با یکدیگر در تعامل باشند و مثلا یک شاعر تاجیکستانی بتواند با خواننده ایرانی طرف گفتگو قرار گیرد. چون تاجیکستانی‌ها هم به زبان فارسی سخن می‌گویند. فقط لازم است که با زبان فارسی آشنایی داشته باشند تا بتوانند از آثار شاعران ایرانی استفاده کنند. اگر رفت‌وآمد این محافل ادبی بیشتر شود شاهد نتایج بهتری هم خواهیم بود. همچنین ارسال کتاب‌های تاجیکستانی به ایران و بالعکس می‌تواند عامل مهمی برای تقویت این پیوند‌ها باشد.

سی‌وپنجمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با شعار «بخوانیم و بسازیم» از ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت (۱۴۰۳) در محل مصلی امام خمینی (ره) به شکل حضوری و در سامانه ketab.ir به صورت مجازی برگزار می‌شود.

دیگر خبرها

  • تاریخ برده‌داری به زبان طنز
  • عاشقانه شمس و مولانا رکورد کمدی‌ها را زد/تغییر ناگهانی دبیر اقوام
  • عاشق شعر عالمگیر ایران هستم/بهترین سوغاتی از نمایشگاه کتاب تهران
  • عاشق شعر عالمگیر ایران هستم/ بهترین سوغاتی از نمایشگاه کتاب تهران
  • انتشارات شهید کاظمی با ۶۰ عنوان جدید به نمایشگاه کتاب می‌آید
  • ‌ کتاب «طراحی مدارهای منطقی» در جهاددانشگاهی قزوین منتشر شد
  • نگاهی به کتاب «خداشناسی قرآنی کودکان»/ شما خدا را می‌شناسید؟
  • (ویدئو) کروکودیلی که در چنگال شیر‌ها گرفتار و تکه پاره شد
  • عرضه چهار نمایشنامه «تیرنگ» در نمایشگاه کتاب
  • بزرگداشت «فرانتس کافکا» در جشنواره کارلوی واری